کد مطلب:50286
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:5
مراد از «قوّامون» در آيه «الرجال قوّامون...» چيست؟
آيه قوامون به مسائلي تحليل ميشود كه ما آنها را مطرح ميكنيم:
1ـ مقصود از قوام قيم به اصطلاح فقهي و حقوقي نيست، زيرا قيم كسي را ميگويند كه اختيار تصرف در مال و توجيه زندگي كسي ديگر را در اختيار داشته باشد، مانند قيم صغير و قيم ديوانه و سفهاء و غيرذلك. و مسلم است كه مرد به هيچوجه قيمومتي بر زن ندارد. زيرا زن در تمام شئون زندگي اقتصادي و اخلاقي و مذهبي و اجتماعي از آزادي و اختيار كامل برخوردار است، فقط در شئون اجتماعي اين شرط وجود دارد كه مزاحم حق مرد نباشد؛ يعني وظايفي كه زن دربارة مرد دارد، لازم است كه از عهدة آن برآيد، چنانكه وظايفي براي مرد دربارة زن وجود دارد كه بايد از عهدة آن برآيد. اين وظايف براي طرفين به علت لزوم حفظ تشكل نظام خانواده است كه اساسيترين عنصر اجتماع است.
2ـ معناي قوام با نظر به موارد استعمال و به قرينة آيات فراواني كه در قرآن دربارة تساوي ارزش شخصيت زن و مرد آمده است، مرد سرپرست و اجراء كنندة مصالح خانوادگي است نه قيم باصطلاح فقهي و حقوقي. علت اينكه مرد سرپرست خانواده معرفي شده است، يك علت طبيعي محض است نه قراردادي و تحكمي و امتياز خاص مرد بودن. اين علت طبيعي عبارتست از مقاومتي كه مردها در برابر رويدادهاي خشن زندگي و روياروئي با عوامل مزاحم طبيعت و همنوع و آمادگي دائمي مرد در گرداندن گردونههاي اقتصادي دارند. و از طرف ديگر محدوديت زن در دوران قاعدگي و ماههاي حمل و وضع حمل و دوران شيردهي و غيرذلك. عواملي كه در طرفين متذكر شديم، مضمون آن جمله از آيه است كه ميگويد: «بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ وَ بِماأَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» اين آيه بطور قطع نه ارزش انساني مرد را از زن بالاتر ميبرد و نه قيم بودن مرد را بر زن مطرح ميكند. بلكه ناظر به تفاوتي است كه مرد و زن در ارتباط با طبيعت در استخراج مواد معيشت با يكديگر دارند. دليل اين مسئله آيهاي است كه ميگويد: [آن خصوصيتي كه خداوند به بعضي از شما در برابر بعضي ديگر داده است، آرزو نكنيد. براي مردان از آنچه كه اندوختهاند، نصيبي است و براي زنان از آنچه كه اندوختهاند نصيبي است. از فضل الهي كه بخشايندة اختصاصات است مسئلت نماييد. خداوند بر همه چيز داناست.]
اين آيه صريحاً ميگويد: آن مختصات طبيعي را كه به هر يك از طرفين مرد و زن داده شده است آرزو و تمنا نكنيد، زيرا اين مختصات جبري طبيعي عامل ارزش انساني نيستند، بلكه عامل ارزش عبارتست از اندوخته و نتيجهاي كه هر يك از طرفين به وسيلة كوشش و به كار انداختن مختصات خويش به دست ميآورند.
3ـ همة آن آيات قرآني كه ملاك ارزشها را دربارة انسان بيان ميكند، به هيچوجه اختصاصي به مرد ندارد. ملاك ارزشها در قرآن كار و كوشش با هدفگيريهاي انساني است و عنواني كه شايسته اين ارزش مطرح شده است، انسان است، نه مرد بالخصوص و نه زن بالخصوص. نمونهاي از اين آيات چنين است:
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ أِلّا ماسَعي وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُري» النجم/39و40 [و نيست براي انسان مگر كوششي كه كرده است و قطعاً كوشش او بزودي ديده خواهد شد.]
حتي نميتوان يك آيه در قرآن پيدا كرد كه براي مرد در برابر زن ارزش انساني خاصي را اثبات كند.
4ـ كلمة فضل كه در آية الرجال قوامون آمده است، به دلايلي كه در فوق ذكر شد، برتري و تفوق ارزشي مرد بر زن نيست، بلكه به معناي اختصاص به استعداد و نيروي خاص است، مانند مقاومت مرد در روابط با عالم طبيعت براي تصرف در اجزاي آن و عدم معذوريت او به وسيلة آن پديدهها در اجراي فرمان خلقت كه زن را معذور مينمايد. اين حقيقت را آيه 32 از سورة النساء صريحاً بيان نموده است.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 11
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.